آرشیو پرسش و پاسخ ها: اعتقادات و کلام

چرا خضر پیامبر با کشتن آن پسر قصاص قبل از جنایت کرد

قصاص قبل از جنایت نمایش Track سوال :با عرض سلام ما در فقه و دینمان میخوانیم که در اسلام قصاص قبل از جنایت و به طور کلی قصاص قبل از فعل نداریم و حتی اینکه خداوند که میدانست(الشیطان کان من الکافرین)شیطان کافر بود ولی او را مجازات نکرد چون هنوز فعل خطایی از او سر نزده بود،حال چگونه است که ما در داستان حضرت موسی و خضر می خوانیم که حضرت خضر بچه ای را میکشد وبعدا میگوید او در آینده فرد فاسق و جنایتکاری میشد به همین دلیل او را کشتم این نیز قصاص قبل از جنایت است که؟

پاسخ: با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی در مورد عملكرد جناب خضر بايد گفت اصولا نظام الهي عالم بر دو قسم است: نظام تكويني و نظام تشريعي. 1- نظام تكويني: كه مربوط به خلقت و تدبير تمامي موجودات عالم است. اين نظام بر اساس نظمي دقيق و بر مبناي حكمت الهي ايجاد شده و در آن رابطه علي و معلولي حاكم است. يعني هر پديده اي در اثر علت هاي خاص ايجاد مي شود. ضوابط و روش هايي كه امور عالم و آدم بر پايه آن ها تدبير و اراده مي شود، بر اساس قضا و قدر الهي است. اين ضوابط الهي بعضاً براي تمامي انسان ها قابل درك و فهم است،مانند اين كه آتش خصوصيت سوزاندن و حرارت بخشيدن دارد. هر انساني در زندگيش آن ها را درك و تجربه مي كند. در موارد بسياري نيز براي انسان هاي عادي مجهول است. حتي بعضاً انسان فكر مي كند علت اصلي يك پديده را به طور كامل شناخته، اما در مواقعي خاص در مي يابد كه به بي‌راه رفته است. مانند: اين كه انسان مي پندارد كه آتش در همه حال مي سوزاند، ولي مي بيند آتش به جاي سوزاندن براي حضرت ابراهيم ـ عليه السلام ـ گلستان مي شود. يعني آتش جزيي از علت بوده و علتي بالاتر در سوزاندن آتش نقش دارد. از نظر جهان بيني الهي عوامل ديگري كه عوامل معنوي غيبي ناميده مي شوند، علاوه بر عوامل مادي در كار اجل و روزي و سلامت و سعادت و امثال اين ها مؤثرند. اعمال و افعال بشر حساب و عكس العمل دارد، خوب و بد در مقياس جهان بي‌تفاوت نيست، اعمال خوب يا بد انسان با عكس العمل‌هايي از جهان مواجه مي شود. از جمله عواملي كه از مجاري معنوي در تغيير سرنوشت ها مؤثر است، مي توان به تأثير گناه و طاعت در طول عمر انسان اشاره كرد امام صادق ـ عليه السلام ـ مي فرمايند: «شمار كساني كه به واسطه گناهان مي ميرند، از كساني كه به واسطه سرآمدن عمر مي ميرند بيش تر است. شمار كساني كه به سبب نيكوكاري زندگي دراز مي كنند، از كساني كه با عمر اصلي خود زندگي مي كنند افزون است». (1) 2- نظام تشريع: كه مربوط به دستور عمل و احكامي است كه خداوند متعال براي هدايت انسان مقرر كرده و انسان موظف است با اختيار خود به اين فرامين و احكام عمل كند. حكم قصاص قبل از جنايت در حيطه «نظام تشريع» است. اين عمل شرعاً جايز نيست. به همين دليل نيز حضرت موسي(ع) بر حضرت خضر اعتراض كرد كه «آيا انسان بي گناهي را بدون آن كه قصاصي در بين باشد، كشتي؟ به راستي كار ناپسنديده اي كرد». (2) در حالي كه عمل حضرت خضر در حيطه «نظام تكوين» بود، نه «نظام تشريع» ؛ به تعبيري اعتراض حضرت موسي از آن جا كه بر اساس ظاهر و «نظام تشريع» به اين عمل نگاه مي كرد، صحيح بود و لكن حضرت خضر اين عمل را بر اساس «نظام تكوين» و باطن انجام داد و آن اين بود كه از طرف خداوند بر اساس مصالح و حكمت الهي مأمور به انجام اين كار بود. يعني همان طور كه خداوند از فرشتگان و موجوادات ديگر براي ايجاد يك امر خاص استفاده مي كند، در اين جا نيز از يك انسان الهي استفاده مي كند. اما اين قبيل رفتارها بايد بر اساس دستور خاص و ويژه الهي باشد و از همين رو حضرت خضر در انتهاي اين داستان مي گويد: « وَ ما فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْري؛(3) آن كار را از پيش خود نكردم». بايد به اين مطلب توجه داشت كه تمام علت ها و موجودات در جهان به طور خاص مأمور الهي هستند. منظور ما در اين جا مأمور بودن براي اعمال خاص است. اين كه مي بينيم حضرت موسي تاب تحمل كارهاي حضرت خضر (ع) را نداشت، به خاطر همين بود كه خط مأموريت او از خط مأموريت حضرت خضر(ع) جدا بود. (4) خداوند مي توانست اين امر تكويني يعني لزوم كشته شدن اين كودك را به شكل هاي گوناگوني رقم بزند مثلا از طريق بيماري يا يك حادثه طبيعي و ... و يا در موارد خاص اين امر را از طريق دستور خاص به برخي از اولياء خود عملي كند كه در اين ماجراي خاص چنين كرد و چه بسا دليل اين امر آن بود كه در فرايند انجام اين امر داراي مصلحت و لازم ، پيامبرش موسي نيز به درك معارفي بالاتر و عميق تر دست يابد . در هر حال ايمان آن پدر و مادر نزد خدا ارزش زيادي داشت، آن قدر كه اقتضا داشت فرزندي مؤمن و صالح در دنيا داشته باشند. اما اين فرزند مقتول خلاف اين اقتضا بود و حياتش به دور از صلاح آنان بود ؛ خداوند اراده فرمود تا او را بكشد و فرزندي ديگر بهتر از او و صالح به آن ها بدهد و با اين عمل ايمان آن ها نيز محفوظ بماند. (5) ناگفته نماند كه مرگ اين كودك رحمت خداوند در حق او نيز بود؛ زيرا اگر زنده مي ماند و به بلوغ مي رسيد و اظهار كفر مي كرد چه بسا تا ابد در عذاب مي ماند. اما با مرگ پيش از بلوغ از اين خطر نجات يافت و چه بسا در رحمت خداوند جاي گرفته باشد ؛ پس اين عمل در واقع قصاص او نبود بلكه لطفي بود در حق او و در حق والدينش.

پي نوشت ها:

1. محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، نشر اسلاميه تهران، ج 5، ص 140؛ شهيد مرتضي مطهري (ره)، مجموعه آثار ،تهران، صدرا، چاپ نهم، 1378، ص 405 و 406. 2. كهف (18) آيه 74. 3. همان آيه 84. 4. مكارم شيرازي، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1368، ج 12، ص 507 و 508. 5. محمد حسين طباطبايي (ره)، تفسير الميزان، دارالمطبوعات اعلي بيروت، ج 13، ذيل آيه 82 . موفق باشید.

(9 رای)
این مقاله مفید بود
این مقاله مفید نبود

این قسمت مخصوص ثبت نظر کاربران در خصوص سوال پرسیده شده میباشد. لطفا از ثبت سوال جدید در این بخش خودداری فرمایید. برای ثبت سوال جدید از گزینه "ارسال سوال" استفاده نمایید. بدیهی است به سوالاتی که در این صفحه پرسیده شود ، پاسخی از طرف سایت داده نخواهد شد.
نظر (0)
ارسال یک نظر جدید
 
 
نام کامل :
پست الکترونیک :
نظر:
تأیید کد امنیتی 
 
لطفا متنی را که در کادر زیر می بینید وارد نمایید