آرشیو پرسش و پاسخ ها: سیره نبوی

اخلاق نبوي در جلب محبت

اخلاق نبوي در جلب محبت

وقتي رسول گرامی اسلام - صلى الله عليه وسلم - مي خواست از حديبيه به مدينه بازگردد دخترک حمزه - رضي الله عنه - به دنبال آنحضرت - صلى الله عليه وسلم - افتاد. حمزه در غزوه احد شهيد شد و دخترش تنها در مکه يتيم باقي ماند.

دخترک، رسول الله - صلى الله عليه وسلم - را صدا مي زد و مي گفت: عموجان عموجان! و حضرت علي - رضي الله عنه - با همسر گرامي اش فاطمه دختر پيامبر نيز در کنار وي حرکت مي کرد. از اين رو علي آن را برداشت و به فاطمه داد و گفت: دختر عمويت را بردار و فاطمه آن را برداشت.

وقتي زيد او را ديد يادش آمد که وقتي به مدينه هجرت نمودند پيامبر - صلى الله عليه وسلم - بين او و حمزه عقد اخوت و برادري بسته است. لذا زيد آمد و گفت: اين دختر، برادرزاده من است و من بيشتر به او سزاوارترم.

باز جعفر آمد و گفت: اين دختر عموي من است و خاله اش همسر من است - يعني «اسماء» دختر «عميس» همسر وي بود - و من به وي سزاوارترم.

علي گفت: من او را برداشته ام و او دختر عموي من است.

چون آنحضرت اختلاف آن ها را مشاهده نمود براي خاله اش حکم نمود و او را به جعفر داد تا از وي کفالت نمايد و فرمود: «خاله به منزله مادر است».

باز بيم آن داشت تا مبادا علي و زيد، به خاطر اين که دخترک را از آن ها گرفته است ناراحت نباشند.

از اين رو براي تسلي علي گفت: «تو از من هستي و من از تو ام».

و به زيد گفت:

«تو برادر و مولاي ما هستي».

و باز رو به جعفر کرد و گفت: «تو به شکل و اخلاق من شباهت داري».

پس ببين چه قدر در شستشويي دل ها و جلب محبت آنان ماهر و حکيم بود.

دل همه را به دست آورد و قلب هيچ کس را نشکاند.

 بر گرفته شده از کتاب: استمتع بحیاتک، تألیف: دکتر محمد بن عبدالرحمن العریفی، مترجم: محمد حنیف حسین زایی.