آرشیو پرسش و پاسخ ها: تاریخ عمومی

شروع تقلید از نظر تاریخی

تقليد از مجتهد از چه زمانى شروع شده است؟ آيا در زمان پيامبرصلى الله عليه وآله و ائمه‏ عليهم السلام نيز مطرح بوده است؟


مراجعه به فقيه و اسلام شناس، جهت آگاهى به احكام الهى و اطمينان نسبت به درستى اعمال، ريشه در تاريخ صدر اسلام و عصر ائمه‏ عليهم السلام دارد و طبق نظر برخى از بزرگان، دو آيه در اين زمينه نازل شده است(1) آنجا كه خداوند متعال مى‏فرمايد: «فسئلوا أهل الذِّكر إن كنتم لا تعلمون»(2) «اگر نمى‏دانيد از آگاهان بپرسيد».

هر چند «اهل ذكر» در روايات به امامان ‏عليهم السلام- كه مصداق بارز و كامل آيه هستند- تفسير شده است ولى شأن نزول و مورد، كليت آيه را تخصيص نمى‏زند و محدود به آنان نمى‏سازد و شامل هر اهل خبره‏اى مى‏گردد و فقيهان نيز از جمله آنها هستند.

در جاى ديگر مى‏فرمايد: «و ما كان المؤمنون لينفروا كافَّةً فلو لا نفر من كلِّ فرقةٍ منهم طائفةٌ ليتفقَّهوا فى الدِّين و لينذروا قومهم إذا رجعوا إليهم لعلَّهم يحذرون»(3) «شايسته نيست مؤمنان همگى [به سوى ميدان جهاد] كوچ كنند چرا از هر گروهى، طايفه‏اى از آنان كوچ نمى‏كنند [و طايفه‏اى بمانند] تا در دين [و معارف و احكام اسلام‏] آگاهى پيدا كنند و به هنگام بازگشت به سوى قوم خود آنها، را انذار نمايند تا [از مخالفت فرمان پروردگار] بترسند و خوددارى كنند».

ترديدى نيست كه «تفقّه» در اين آيه، مفهومى گسترده دارد و شامل معارف و احكام اسلام- اعم از اصول و فروع دين- مى‏شود. از سوى ديگر مردم به پذيرش سخنان اين گروه- كه در حوزه دين تربيت و پرورش يافته‏اند- دعوت شده‏اند و اين همان رجوع به فقيه و اهل خبره است.

رسول اكرم‏صلى الله عليه وآله برخى از صحابه را براى تبليغ و تعليم احكام دين، به سرزمين‏هاى اطراف مى‏فرستاد. مصعب بن عمير و معاذ بن جبل از نمونه‏ هاى بارز آنان به شمار مى‏آيند. آن حضرت مى‏فرمود: «از افتا بدون علم خوددارى كنيد كه لعن فرشتگان را به دنبال خواهد داشت».(4) اين امر نشانگر آن است كه فتوا دادن از سوى مفتى و فقيه و تقليد و پيروى كردن از طرف مردم، در عصر پيامبرصلى الله عليه وآله مطرح بوده است و رجوع به فقيه پس از رحلت آن حضرت نيز همانند گذشته، ادامه داشت تا آنكه در دوران امام باقر و امام صادق‏عليهما السلام، فزونى گرفت. فقيهان بى‏شمارى در مكتب آن دو بزرگوار، تربيت و پرورش يافتند(5) و به منظور احيا و تعليم احكام، به شهرهاى مختلف كوچ كردند و بسيارى از مردم- كه شيفته و تشنه معارف و احكام الهى بودند و در نقاط دور دست زندگى مى‏كردند و دستشان از اهل بيت كوتاه بود- به سراغ آنان مى‏رفتند و مسائل خود را از ايشان مى‏پرسيدند و از علم بى‏كران ائمه‏عليهم السلام سيراب مى‏گشتند. اين همان «تقليد» است كه به نمونه‏هايى از آن اشاره مى‏شود:

1. حضرت باقرعليه السلام به ابان بن تغلب مى‏فرمايد: «اجلس فى مسجد المدينة و افت النَّاس فانّى احبُّ ان ارى فى شيعتى مثلك» «در مسجد مدينه بنشين و به مردم فتوا بده زيرا دوست دارم در ميان شيعيانم كسانى همچون تو باشند».(6)

2. شعيب عقرقوقى مى‏گويد: به امام صادق‏عليه السلام عرض كردم: «ربما احتجنا ان نسأل عن الشى‏ء فمن نسأل» «گاهى ما مى‏خواهيم سؤال و مشكل دينى خود را از كسى بپرسيم (و به شما به جهت دورى راه يا حالت تقيه و دسترسى نداريم)، شما بگوييد به چه كسى رجوع كرده و سخن او را بپذيريم؟»

حضرت در جواب فرمود: «عليك بالاسدى يعنى ابا بصير» يعنى، شما مى‏توانيد به ابوبصير مراجعه كنيد.(7)

اين امر به همين شكل در عصر امامان بعد نيز تا زمان غيبت صغراى حضرت مهدى (عج) ادامه يافت.

3. حسن بن على بن يقطين مى‏گويد: به امام رضاعليه السلام عرض كردم: «لا اكاد اصل اليك اسألك عن كل مااحتاج اليه من معالم دينى. افيونس بن عبد الرَّحمان ثقةٌ آخذ منه ما احتاج اليه من معالم دينى فقال نعم»(8) «من نمى‏توانم به جهت هر مشكل دينى كه برايم پيش مى‏آيد، از شما سؤال كنم پس آيا يونس بن عبدالرحمان ثقه و راستگو است و مى‏توانم پاسخ نيازهاى دينى خود را از او دريافت كنم؟ حضرت فرمود: آرى».

4. حضرت مهدى (عج) در توقيع شريف و معروف خود به اسحاق بن يعقوب- به عنوان يك قاعده كلى- اين چنين مى‏نگارد: «و اما الحوادث الواقعة فارجعوا فيها الى رواة احاديثنا فانَّهم حجَّتى عليكم و انا حجَّةاللَّه عليهم»(9)

«در پيشامدهايى كه رخ مى‏دهد، به راويان احاديث ما (فقها) مراجعه كنيد كه آنها حجت من بر شمايند و من حجت خدا بر ايشان».

بر اساس اين توقيع و

ديگر روايات، مسأله رجوع به فقيه در عصر غيبت كبرى، شكل ديگرى به خود گرفت و دو راه «اجتهاد» و «تقليد» مصطلح به وجود آمد و فقيهان و مجتهدان جامع شرايط، مسؤوليت افتا و پاسخ‏گويى را به عهده گرفتند و خلأ و مشكل عدم دسترسى به امام معصوم را با حضور خود در عرصه اجتماع پر كردند. اين امر تاكنون ادامه دارد و خواهد داشت چنان كه شيخ طوسى مى‏گويد: «من شيعه امامى را از زمان حضرت على‏عليه السلام تاكنون (قرن پنجم هجرى) اين گونه يافتم كه پيوسته سراغ فقيهان خود رفته و در احكام و عبادات خود، از آنان استفتا مى‏كردند و بزرگان آنان نيز پاسخ و راه عمل به فتوا را به آنان نشان مى‏دادند».(10)

پى‏نوشت‏

 (1) التنقيح فى شرح العروة الوثقى،) الاجتهاد و التقليد (، ص 88- 85.

 (2) انبياء (21)، آيه 7.

 (3) توبه (9)، آيه 122.

 (4) وسائل الشيعه، ج 27، باب 4 و 7.

 (5) مورخان مى‏نويسند: امام صادق‏عليه السلام چهار هزار شاگرد داشتند كه از بلاد مختلف به حوزه آن حضرت كوچ كرده بودند. ر. ك: اسد، حيدر، الامام الصادق و الصادق و المذاهب الاربعة، ج 1، ص 96.

 (6) مستدرك الوسائل، ج 17، باب 11.

 (7) وسائل الشيعه، ج 27، باب 11.

 (8) همان.

 (9) همان.

 (10) عدةالاصول.

 

(0 رای)
این مقاله مفید بود
این مقاله مفید نبود

این قسمت مخصوص ثبت نظر کاربران در خصوص سوال پرسیده شده میباشد. لطفا از ثبت سوال جدید در این بخش خودداری فرمایید. برای ثبت سوال جدید از گزینه "ارسال سوال" استفاده نمایید. بدیهی است به سوالاتی که در این صفحه پرسیده شود ، پاسخی از طرف سایت داده نخواهد شد.
نظر (0)
ارسال یک نظر جدید
 
 
نام کامل :
پست الکترونیک :
نظر:
تأیید کد امنیتی 
 
لطفا متنی را که در کادر زیر می بینید وارد نمایید