غزوه های رسول خدا در سال ششم هجری |
|
س:جنگ های رسول خدا در سال ششم هجرت چه بودند؟ ج: غزوه بنى لحيان غزوه ذى قرد [1] در تعقيب عيينة بن حصن فزارى نخستين كسى از اصحاب كه خبر يافت سلمة بن عمرو بود كه با تير و كمان خويش رهسپار غابه شد و بر ناحيه اى از كوه سلع بالا رفت و فرياد برآورد و به دشمن تيراندازى مى كرد. رسول خدا صلى الله عليه و آله فرياد او را شنيد و در مدينه نداى : الفزع ، الفزع و نيز نداى يا خيل الله اركبى [2] در داد. رسول خدا و اصحاب در تعقيب دشمن تا ذى قرد تاختند و ده شتر را پس گرفتند و در زد و خوردهايى كه پيش آمد كسانى از دو طرف كشته شدند. شعبان سال ششم : رسول خدا صلى الله عليه و آله در روز دوشنبه دوم شعبان از مدينه رهسپار جنگ با طايفه بنى المصطلق شد از قبيله خزاعه شد. مسلمانان بى درنگ به راه افتاند و سى اسب هم با خود بردند و عده اى هم از منافقان در اين غزوه همراه شدند. بنى المصطلق از حلفاى بنى مدلج بودند و بر سر چاهى به نام مريسيع [3] منزل داشتند رئيس بنى المصطلق حارث بن ابى ضرار بود كه هر كه را توانست از عرب به جنگ رسول خدا دعوت كرد و آنان هم دعوت او را پذيرفتند و چون خبر يافتند به سوى ايشان رهسپار شده ، سخت ترسان و هراسان شدند. رسول خدا تا مريسيع پيش رفت ، صفهاى جنگ آراسته شد و پس از ساعتى تيراندازى ، رسول خدا دستور حمله داد، حتى يك نفر از افراد دشمن هم نتوانست فرار كند، ده نفر كشسته شدند و ديگران اسير گشتند و از مسلمانان يكنفر به نام هشام بن صبابه به شهادت رسيد. اسيران بنى المصطلق دويست خانواده بودند و دو هزار شتر و پنج هزار گوسفندشان به غنيمت گرفته شد. غزوه حديبيه و بيعت رضوان ذى قعده سال ششم : رسول خدا صلى الله عليه و آله به قصد عمره بى آن كه جنگى در نظر داشته باشد آهنگ مكه كرد و چون بيم داشت كه قريش با وى بجنگند يا از ورود او به مكه جلوگيرى كنند و با مهاجر و انصار، از مدينه رهسپار شد و در ذى الحليفه محرم شد تا مردم بدانند كه فكر جنگى در كار نيست . شماره مسلمانان هزار و چهارصد يا هزار و پانصد يا هفتصد نفر بوده است [4] و شتران قربانى ، هفتاد شتر (براى هر ده نفر يك شتر) و طليعه مسلمانان عباد بن بشر بود كه با بيست سوار پيش فرستاده شد. مشركين قريش از حركت رسول خدا به قصد مكه با خبر شدند و تصميم گرفتند كه از ورود مسلمانان جلوگيرى كنند و در بلدح اردو زدند و دويست سوار به فرماندهى خالد بن وليد (يا عكرمة بن ابى جهل ) پيش فرستادند. بشر يا بسر بن سفيان از مكه خبر آورد و گفت : اى رسول خدا! قريش از مكه بيرون آمده اند تا از ورود شما به مكه جلوگيرى كنند! رسول خدا گفت : مگر قريش چه گمان مى كنند، به خدا قسم كه پيوسته در راه آنچه خدا مرا بدان مبعوث كرده است جهاد خواهم كرد، سپس دستور فرمود تا از غير آن راهى كه قريش بيرون آمده اند، رهسپار شوند. چون شب شد به اصحاب خود گفت : به سمت راست حركت كنيد تا از طرف پايين مكه به حديبيه برسيد. مسلمانان از همين راه پيش رفتند، چون سواران قريش ، گرد و غبار سپاه اسلامى را ديدند و دانستند كه مسلمانان راه خود را تغيير داده اند، بيدرنگ نزد قريش تاختند، رسول خدا با اصحاب همچنان پيش مى رفت تا به ثنية المرار نزديك حديبيه رسيد و در همين جا بود كه شتر پيامبر زانو به زمين زد. | |
|