آرشیو پرسش و پاسخ ها: خانواده

آسیب شناسی نقش زن و نظام خانواده در جوامع معاصر

آسیب شناسی نقش زن و نظام خانواده در جوامع معاصر

رضا فراشبندی ( مدرس - کارشناس ارشد تعلیم و تربیت اسلامی  )

 

فرزاد پورغلامی( عضو هیئت علمی پیام نور فراشبند - کارشناس ارشد علوم تربیتی )

چکیده

اگر بر اين باوريم که در عصر جهاني سازي ، خانواده يکي از مهمترين سنگرهاي مقاومت و مرزبان ارزش هاست و مي توان با کارآمدي خانواده ، بويژه با ارتقاي جايگاه و نقش زنان ، تحولات اجتماعي و تاريخي را به نفع توسعه ارزش هاي انساني و مفاهيم جاودانه اسلامي جهت داد، بايد نظام اسلامي با نگاهي آسيب شناسانه بر عملکرد گذشته خويش ، راهي به سوي اصلاح خانواده و بهينه سازي کارکردهاي آن بيابد. تدوين منشور خانواده ، اصلاح الگوي مشارکت اجتماعي زنان ، اصلاح نظام آموزشي ، اصلاح الگوهاي فرهنگي اجتماعي ، تقويت کانون هاي مشاوره و توجه خاص دستگاه قضايي از جمله راهکارهاي اساسي در بهبود اصلاح وضعيت و جايگاه خانواده در جامعه است . آنچه گفته شد تنها بخشي از نکته هاي مهم درباره کارآمدي خانواده ، بحران هاي پيش رو و بايسته هاست. بي شک همت نخبگان کشور و انديشمندان مسلمان ، طليعه هاي شکوفايي و کارآمدي را بيش از گذشته فراروي ما قرار مي دهد آن چه بر نگرانی ها می افزاید آن است که تاکنون موضوع خانواده به دغدغه اصلی هیچ یک از نهادهای پژوهشی، کارشناسی، سیاستگذاری و برنامه ریزی کشور به طور مشخص تبدیل نشده است . این پژوهش به دنبال این سوالات است که چرا زنها و نظام خانواده در جوامع معاصر رفته رفته جایگاه و اهمیت خود را از دست می دهد ؟ چرا کارکردهای خانواده به تدریج کم رنگ تر  می شود و چرا خانواده به راحتی در معرض تزلزل قرار می گیرد و ده ها پرسش دیگر ؟

کلید واژگان : آسیب شناسی ، زن ، خانواده ، جوامع معاصر

 

مقدمه

دختران و زنان با برعهده داشتن مسووليت خطير پرورش نسل آينده در نظام طبيعي و تداوم بخشيدن به اين نقش در خانواده و جامعه به گونه اي موثر در روند توسعه اجتماعي نقش داشته اند. جايگاه زنان و دختران در جوامع به عنوان قشر فرهنگ ساز، از جمله موضوعات در خور اعتنايي است که مي توان از منظر انساني به آن توجه کرد و ابعاد آن را با بهره گيري از تلا ش هاي علمي و پژوهشي مورد کاوش قرار داد. هر نهادي در جامعه که پاسخ گوي برخي از نيازها است، ترکيبي از زنان و مرداني است که در آن سهم مشترک دارند. اما نقش زنان به دليل نزديکي به فرزندان، در ايجاد و حفظ باورهاي       روزمره بسيار بيشتر از مردان است. باورهاي روزمره در صورت تداوم تبديل به باورهاي اساسي مي شوند. باورهاي اساسي از آن جهت که به حرکت ها و جهت گيري هاي جوامع در مواقع حساس مي انجامند، بسيار مهم و قابل توجه اند. در عصر کنوني که همه چيز با شدت تمام در حال دگرگون شدن است، تغيير و تحول سريع جامعه همه چيز را به سرعت تغيير مي دهد و اطلا عات مدام تازه مي شوند. بايگاني ادراکي افراد نيز بايد با سرعت بيشتري اصلا ح گردد. لذا زنان و دختران نيز براي ايفاي بهينه وظايفشان بايد با پرورش استعدادهاي خود به تمامي عرصه ها و سطوح مسووليت هايي که تاکنون در انحصار مردان بوده است گام بگذارند و براي اين کار، برخورداري آنان از حقوق و به ويژه امکانات برابر با مردان ضروري است. در عصر کنوني، توانمندسازي زنان، توانمندسازي کل عالم بشري است. اما اين که چه عوامل و موانع موجب شده از اين نيروي بالقوه عظيم در جهت حل مسائل و رشد جامعه کمتر استفاده شود آنهم در شرايطي که کشور ما نياز دارد هرچه پرشتاب تر با اتکا به نيروي انساني متخصص و کاردان به سوي توسعه حرکت کند نيازمند بررسي ومطالعه وضعيت زنان در قرون و اعصار گذشته است .

نقش گذار خانواده ها از سنتی به مدرن

خانواده در جامعه ما در حال تغییر و گذار از سنتی به مدرن و از گسترده به هسته ای است و کارکردهایش هم درحال از دست رفتن است. خانواده، کارکردهای بسیاری داشته از قبیل: کارکردهای اقتصادی، کارکردهای آموزش دینی، کارکرد تولیدی، مهارت های شغلی و...که همه اینها را از دست داده است. اما به نظر من اینها لطمه جدی به خانواده نزده، آنچه به خانواده آسیب می زند، از دست دادن کارکردها یا تغییر ساخت به معنای هسته ای شدن خانواده نیست زیرا خانواده هسته ای خیلی هم بد نیست. مهمترین تغییر، تغییر در مناسبات و روابط است، هم رابطه درون خانواده و هم رابطه بیرون خانواده. رابطه والدین با هم، رابطه والدین با فرزندان، رابطه خانواده با خانواده های جدیدی که بوجود می آیند. این تغییر مناسبات است که باید جدی گرفته شود. مثلا شیوه های همسر گزینی تغییر کرده است. در جوامع سنتی، پدر و مادر برای فرزندانشان همسر انتخاب می کردند ولی حالا حق جوانان در انتخاب همسر، بسیار زیاد شده و برای دیگران حقی قائل نیستند. و ازدواج یک امر فردی شده. مناسبات زن و شوهر هم تغییرات زیادی کرده است. مهمترین تغییر، اختلاط نقش است؛ در قدیم نقش ها تفکیک شده بود ولی حالا بر عکس شده است. این تغییر به سمت برابری نقش ها پیش می رود. در مورد روابط والدین با فرزندان، مهم ترین تغییرات این است که در قدیم فرزندان دو ویژگی بسیار مهمی داشتند: حرف شنوی و صالح بودن. اما این نظام تغییر کرده است. نظام تربیتی غرب بجای بچه مطیع، بچه مستقل را پرورش می دهد. اما در جامعه ما متأسفانه فرزند سالاری رشد کرده است. همچنین پروسه تنازعاتی بین والدین و فرزندان در جامعه ما زیاد شده است و بیشتر بین پدر و پسر و مادر و دختر شدیدتر است. در روابط خواهر و برادر هم نوعی جدال و تنازع و رقابت است اما درگذشته روابط مبتنی بر گذشت و محبت بود. ( مرتن ، 1376 ، ص 26 )

ساختار خانواده

خانواده، برای رسیدن به کارکردهایی که برشمرده شد مانند هر نهاد دیگری نیازمند ساختار است. در نگاه جامعه شناسان غربی، ساختار خانواده، مدل ثابت و مرجحی ندارد؛ به طور طبیعی به تبع تغییرات اجتماعی، تغییر كرده و منجر به تغییر در کارکردها می شود لذا به عنوان مثال از نگاه ایشان، تغییر ساختار مدیریت در خانواده از نظام طولی به نظام عرضی و دموکراسی که زن و مرد و فرزندان را از لحاظ قدرت تصمیم گیری در یک سطح قرار می دهد، به نوعی مؤيد انعطاف این نظام در مقابل تغییر در ساختارهای اجتماعی بوده و مورد تایید است؛ اما در رویکرد دینی، دستیابی به کارکردهای خانواده متعادل، مستلزم وجود ساختار ویژه ای در خانواده است؛ ساختاری که بر اساس تفاوت نیازها و استعدادهای افراد خانواده و به منظور نیل به سعادت حقیقی انسان از سوی آفریدگار طراحی شده لذا نه تنها تابعی از تغییرات اجتماعی نیست بلکه تغییر شرایط اجتماعی و هماهنگ ساختن سایر نظام های اجتماعی را برای تحقق یک خانواده سالم طلب می کند. متاسفانه توجه به ساختار اصیل دینی در کشور مغفول مانده است. به ديگر سخن ،بشر برای گریز از بعضی ضعف های خانواده سنتی، ساختارهای خانواده مدرن را انتخاب کرده و درمان دردهایش را از آن طلب ميكند در حالی که به اذعان بسیاری از اندیشمندان همین ساختارها، بحران خانواده در غرب را ایجاد کرده است. کاهش تمایل به تشکیل خانواده، عمر کوتاه ازدواج، روابط خارج از ازدواج و افزایش تعداد فرزندان نامشروع با پدرانی نامعلوم، افزایش تعداد خانواده های تک والدی و ناسازگاری و فاصله عاطفی فرزندان با والدین، نمونه هایی از نگرانی های جامعه مدرن درباره خانواده است. بنابراین بازنگری فعالانه و پویا در متون دینی برای اتخاذ ساختارهای اصیل خانواده، ضروری به نظر می رسد. ( رفيع پور ، 1378 ، ص 18 )

 

 

نگاهی به آسیب های خانواده های معاصر

شکی نیست که خانواده امروز ایرانی با خانواده متعادلی که باید سنگ بنای یک جامعه سالم باشد، فاصله زیادی دارد . اين خانواده ، از یک سو هنوز گرفتار بعضی سنت های غلط گذشته مانند بی عدالتی و ظلم به زنان بوده و از سوی دیگر آموزه های مدرن مانند انکار تفاوت های جنسیتی، اختلاط نقش ها، فرد گرایی و اصالت لذت های دنيايي ، سلامت، ثبات و حتی کیان خانواده را به خطر انداخته و آسیب های جدی اجتماعی به وجود آورده است ،در حاليكه این موضوع چنان که بایسته است، به دغدغه اصلی اندیشمندان و مسئولان جامعه تبدیل نشده و عمده طرح ها و بودجه هایی که به نام خانواده تصویب می شود، عملا در حوزه مسائل زنان قرار می گیرد ؛ و اين در حالی است که سلامت خانواده شرط لازم برای آسایش و سلامت زنان است و با هدف گیری آن، تعالی کل جامعه نیز حاصل می شود؛ لذا آسیب شناسی این نهاد باید به طور جدی مورد توجه قرار گیرد. برای این مهم، ابتدا باید تعریفی از خانواده متعادل، منطبق با آرمانها و آموزه های اسلامی ارائه كرد تا بر اساس آن، میزان و جهت انحراف نهاد خانواده امروز ایرانی مشخص شده و برنامه ریزی های لازم برای آسیب زدایی از آن به عمل آید .           برای تعریف خانواده متعادل، دو بعد کارکردها و ساختار خانواده را مورد بررسی اجمالی قرار            می دهیم. ( ويليام ، 1352 ، ص 253 )

آسیب شناسی خانواده ایرانی

بحث آسیب زمانی برای یک نهاد مطرح می شود که نتواند کارکردهای مورد انتظار را محقق کند یا در آستانه انحلال قرار گیرد ، به همين دليل در ادامه به بررسي عوامل ايجاد اخلال و ضعف در کارکردها و نيز عناصر زمینه ساز فروپاشی نهاد خانواده مي پردازيم. بر همین اساس ابتدا ضعف های کارکردی خانواده را بر اساس آنچه از کارکردهای حداقلی و حداکثری خانواده در دست داریم ، بر می شمریم: · افزایش آمار طلاق، به عنوان مغبوض ترین حلال الهی و کاهش درخواست برای ازدواج و افزایش سن ازدواج نشان می دهد نهاد خانواده به هر دلیل نتوانسته احساس رضایتمندی را در زوجین ایجاد کند یا بر مطلوبیت آزادی های فردی و کسب موفقیت های اجتماعی و شغلی، غلبه کند. آمار بالای زنان متقاضی طلاق نسبت به گذشته نشان می دهد میزان رضایتمندی زنان از زندگی در نهاد خانواده بیش از مردان کاهش یافته است. شیوع طلاق عاطفی بین زوجین كه به عنوان یک آسیب جدی از سوی کارشناسان مطرح می شود ، از فقدان ارضای نیازهای عاطفی و روانی زوجین در کانون خانواده، حکایت دارد در حالی که بر اساس آموزه هاي دين ،بايد سکونت و آرامش و مودت و رحمت بر این فضا حاکم باشد. به گفته کارشناسان، بسیاری از طلاق ها به دلیل مشکلات در روابط جنسی رخ می دهد حتی اگر زوجین، این علت اصلی را پنهان نگاه دارند. بنابراین یکی از اصلی ترین کارکردهای نهاد خانواده برای زن و مرد دچار ضعف می باشد. نزدیک به 40 درصد زنان از اختلالات جنسی در روابط زناشویی رنج می برند و آمار اختلالات جنسی در حدود 8/9 درصد است. اختلاط نقش ها در خانواده باعث شده بسیاری از وظایف پدری، شوهری، مادری و همسری معطل بماند و زوجین نتوانند به خوبي از عهده ایفای نقش طرف مقابلشان برآیند. مردان در خانواده از احترام و قدرت عمل برخوردار نبوده و جایگاه ضعیفشان آنها را نسبت به وظایفشان دلسرد می کند. زنان با نيل به جایگاهي برابر با مردان مجبورند باری بیش از توانشان به دوش بکشند و نباید مانند گذشته انتظار حمایت همه جانبه ازهمسرشان داشته باشند. خانواده که اولین و مهمترین نهاد برای تولد و پرورش فرزندان محسوب می شود، در امر تربیت و انتقال ارزشها و برقراری رابطه سالم و موثر با نسل بعدی دچار مشکلات متعددی شده است. گسست نسلها ،به عنوان یک معضل جهانی ، از سوی برخی کارشناسان داخلی به عنوان مشکل پیش روی جامعه و خانواده ایرانی مطرح می شود. از یک سو ارزشهای والدین به دلیل تغییرات عمیق در نظام ارزشی و اجتماعی برای فرزندان قابل پذیرش نیست و از سوی دیگر شیوه کارآمدی برای انتقال ارزشها از سوی والدین اتخاذ نمی شود. آنها از بودن در کنار یکدیگر لذت نمی برند. فرزندان به والدین احترام نمی گذارند و آنان را به عنوان راهنما و کنترل کننده در زندگی نمی پذیرند. در گذشته خانواده ها به ویژه زوج های جوان از حمایت خویشاوندان در کلیه مراحل زندگی و مشکلات احتمالی مانند نیازهای مالی یا اختلافات خانوادگی، برخوردار بودند. هر چند این حمایت ها گاه رنگ دخالت به خود می گرفت و مخل زندگی می شد اما در بسیاری موارد به استحکام خانواده و ارضای نیازهای عاطفی می انجامید. امروز خانواده ها هیچ کس را در حریم خصوصی زندگی شان وارد نمی کنند و به دنبال منابع دیگری برای پر کردن این خلاء حمایتی هستند که کارآمدی لازم را ندارد . ( آرین و قاضی ، 1375 )

عوامل آسیب زا

مردم بر اساس یک نیاز طبیعی ازدواج می کنند و تشکیل خانواده می دهند اما خانواده ای که شکل  می گیرد، به شدت از ساختارهای اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی متاثر است. افرادی که در درون این ساختارها رشد کرده اند و باورها، نگرش ها و مهارت هایشان شکل گرفته، ناگزیر، خانواده ای متناسب با این ساختارها تشکیل می دهند. صنعتی شدن و تغییر الگوهای تولید، تغییرات گسترده در ساختارهای اجتماعی، اصلاحات دینی و جایگزینی انسان محوری به جای خدا محوری، غلبه نگرش پزیتیویستی در علوم، حضور تاثیر گذار و فرهنگ ساز تکنولوژی های جدید در زندگی مردم، ظهور جنبش های فمینیستی و حمایت منابع قدرت جهانی از آنها به دلیل همسویی منافع و بسیاری تغییرات دیگر که مدرنیته در زندگی انسان غربی پدید آورد، او را مجبور ساخت تا خانواده ای متفاوت از قبل با ساختاری جدید از روابط، حقوق و اخلاقیات، تشکیل دهد. خانواده ای که مرد آن حتی اگر مهارت داشته باشد، قادر نیست مدیریت کند؛ حمایت اقتصادی از زن تضمین نمی شود؛ نقش های سنتی زنانه ارزش محسوب نمی شود؛ خانواده ای که نمی تواند بر منفعت فردی اعضای خود غلبه کند ؛ خانواده ای که برای تربیت فرزندانش، از اختیارات لازم برخوردار نیست و بسیاری شاخص های دیگر که آسیب های خانواده را از حد نارضایتی های محدود دوران سنتی خارج کرده و فروپاشی خانواده را در افق دید اندیشمندان جهان نشانده و باعث نگرانی آنها شده است. کشور ما نیز به همان نسبت که جبرا یا بر اساس سیاست گذاری های کلان، از جریان مدرنیته تاثیر پذیرفته، تغییر در ساختار های اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و به تبع آن تغییر در ساختارهای خانواده را شاهد بوده و همین تغییرات گسترده است که آسیب های کارکردی ذکر شده برای خانواده را در پی داشته است. برای بررسی دقیق تر عوامل آسیب زا در نهاد خانواده، می توان آنها را به سه دسته تقسیم کرد که بر یکدیگر تاثیر متقابل دارند. دسته اول افراد تشکیل دهنده خانواده هستند که به دلیل ضعف در مهارت ها و انحراف در نگرش ها به خانواده آسیب می زنند. دسته دوم انحراف در ساختارهای مدیریتی، حقوقی و اخلاقی خانواده           را شامل می شود و دسته سوم به انحراف در سایر نظام های اجتماعی موثر بر خانواده اشاره            دارد. ( همان ، 1375 )

تاثیر افراد بر خانواده

اولین و مهمترین عامل، تغییر نگرش بسیاری از مردم به زندگی است. پاره ای از نگرش های جدید در بین زنان و مردان مشترک است: - کم رنگ شدن عنصر ایمان و تقدم منافع دنيوي بر کسب رضایت الهی؛ اصالت یافتن لذات مادی بر لذت های معنوی؛ فردگرایی و توجه به منافع فردی به جای ایثار و فداکاری و توجه به منافع خانواده به عنوان یک کل؛ افزایش زمینه برای برقراری روابط خارج از چارچوب ازدواج و در یک کلام رسوخ ارزش های مدرن و آموزه های فمینیستی در باور مردم مسلما باعث افزایش ناسازگاری ها و کاهش تحمل افراد در مواجهه با کاستی ها و مشکلات معمول زندگی خانوادگی است. مادران، موفقیت های شغلی را بر نگهداری از کودکان خود ترجیح می دهند و نگران آسیب های روحی و عاطفی خانواده نیستند. پدران، از تمام مسئولیت های پدری به کسب درآمد اکتفا می کنند و آن را نیز به مرور زمان بین خود و همسرانشان تقسیم می کنند. زنان ترجیح می دهند تا طی مدارج ترقی و کسب جایگاه برابر، ازدواج را به تاخیر بیندازند. مردان به دلیل کم رنگ شدن فرهنگ عفاف، نیاز کمتری به تشکیل خانواده حس می کنند. ( مساواتي ، 1375 ، ص 164 )

انحراف در ساختار خانواده

عامل آسیب زای دیگر، انحراف از ساختارهای خانواده متعادل اسلامی است. چنان که ذکر شد، ساختار روشن و منسجمی از متون دینی اجتهاد نشده اما شاخصه هایی برای ساختار خانواده دینی در روایات و آیات آمده است که نقاط انحراف را روشن می سازد. یک نمونه از آن رواج ساختار اقتدار عرضی یا دموکراسی در خانواده است که پدر و مادر و فرزندان را در یک سطح از تصمیم گیری قرار می دهد و هیچ کس مجاز به دخالت در امور دیگری یا اعمال نظر خاص نیست. در حالی که ساختار خانواده دینی به صورت طولی و با ریاست مرد و حیطه گسترده مسئولیت های او به همراه توصیه های اخلاقی تعریف شده است. این تغییر ساختاری در سایر نقاط جهان نیز اتفاق افتاده و بررسی در مورد پیامدهای آن، نتایج بعضا متناقضی از آثار مثبت و منفی نشان داده است. با توجه به حساسیت و تاثیر گذاری و چالش برانگیز بودن این موضوع در کشور ما ضروری است تحقیقات دقیقی در این باره به عمل آید. لازم به ذکر است که تغییر نگرش هایی که در زنان و مردان جامعه رخ داده و آموزه های مدرنی که باور نسل های جدید را شکل داده بدون شک بر ذائقه افراد تاثیر می گذارد و ساختارهای متناسب با این باورها را طلب می کند. به همین دلیل است که گاه برابری نقش های زن و مرد با تمام مشقت جسمی و روحی که بر زنان حمل می کند و آسیبی که به کانون خانواده می زند، همچنان مطلوب آرمانی گروهی از زنان است. ( بيرامي ، 1378 ، ص 64 )

خرده نظام های تأثیرگذار بر خانواده

افراد، حتی اگر در خانواده ای با ساختار آرمانی زندگی کنند باز هم از جامعه و خرده نظام های معیوب آن به شدت متأثر می شوند و این تأثیر به مرور زمان، ساختار خانواده را نیز تغییر خواهد داد. برخی خرده نظام های آسیب زا در بحث خانواده شامل موارد زیر هستند : رسانه های جمعی به عنوان یکی از اجزای نظام فرهنگی و آموزشی کشور، امروزه رقیب کارکرد تربیتی خانواده و یکی از بزرگترین منابع اطلاع رسانی و آموزشی محسوب می شوند و تحلیل محتوای آنها نشان می دهد که متأسفانه خواسته یا ناخواسته علاوه بر رواج آموزه های فمینیستی و مدرن، در ارائه الگوهای ناسالم از خانواده، بسیار فعال عمل می کنند! افتخار رسانه ملی به پربیننده بودن سریال چارخونه که به بهانه خنداندن مردم، یک پدر بی عرضه، توسری خور، نادان، بی قید و دارای کلکسیونی از دیگر صفات زشت اخلاقی را در یک خانواده مادر سالار به تصویر می کشد، نمونه ای از این فعالیت هاست. نظام آموزش و پرورش و آموزش عالی کشور بر خلاف رویکرد دینی و هماهنگ با آموزه های فمینیستی، تفاوت های جنسیتی را در برنامه ریزی های آموزشی به کلی نادیده می گیرد و به این ترتیب در رواج این آموزه ها و دامن زدن به فقدان مهارت های زندگی خانوادگی، سهم بسزایی دارد. بعضی کارشناسان معتقدند علاوه بر ضعف های جزئی، کل نظام آموزشی کشور نيز نمی تواند انتظارات ما برای تربیت انسان دینی را برآورده سازد زیرا ساختار آن برگرفته از نظام های مدرن غربی در یک پارادایم انسان محور است. نظام اقتصادی در بحث سیاست گذاری، برنامه ریزی و قانون گذاری، آن چنان که باید در راستای حمایت از خانواده عمل نمی کند. اگر اشتغال زنان در خانواده متعادل اسلامی باید فرع بر وظایف اصلی زن به عنوان مادر و همسر و محور عاطفی خانواده باشد، نظام اقتصادی باید فرصت های شغلی ویژه زنان و متناسب با شرایط آنان فراهم کند. ( آزاد ، 1377 ، ص 203 )

خانوادههای کارآمد

کارکرد زيستي خانواده ضامن بقاي جامعه انساني است و کارکرد پرورشي آن زمينه ساز تربيت فرزنداني است که براي ساختن جامعه فردا آماده مي شوند. تعادل رواني ، استحکام شخصيتي و قوت اراده ، ديگرگرايي ، قدرت رويارويي با مشکلات و صبر بر ناملايمات ، ميل به تلاش و تمايل به سازندگي و ابتکار، ارتباط با خداوند و ميل به عبوديت ، همگي صفاتي اند که در شکل گيري و تقويت آنها خانواده مهمترين نقش را ايفا مي کند و در يک کلام مي توان خانواده سالم را بهترين بستر رشد فرهنگي و سلامت جسم و روان و مهمترين عامل انتقال ارزش ها و پرورش عاطفي و مهمترين عامل کاهش  آسيب هاي اجتماعي و ارتقاي امنيت هر جامعه دانست و زن به عنوان عنصري پرورش دهنده و فرهنگ ساز مهمترين عامل در تحقق اين آثار شگرف است. آسان سازي تشکيل خانواده ، متعادل ساختن انتظارات از يکديگر، رابطه مسوولانه والدين نسبت به يکديگر و فرزندان بويژه ايفاي نقش مديريت فعال و شايسته توسط پدر و ايفاي نقش سازنده عاطفي و تربيتي توسط مادر، تلطيف روابط حقوقي با حسن خلق ، ارتباط خويشاوندي مسوولانه به منظور برخورداري از حمايت ها و هدايت ها و تقويت نشاط در زندگي ، توجه به شرايط اجتماعي و انعطاف در فعاليت ها و نقش ها به منظور حل مشکلات اجتماعي ، توجه به پرورش ديني و اخلاق و آداب اجتماعي و هماهنگي با نهادهاي آموزشي و پرورشي از مواردي است که خانواده ها را براي انجام رسالت تاريخي خود توانمند مي سازد. اما نقش عوامل بيروني را در استحکام و کارآمدي يا تزلزل و ناکارايي خانواده ، هم به عنوان مانع يا تقويت کننده عملکرد والدين و هم به عنوان تاثيرگذار در شخصيت و کارکرد آنان ، نمي توان از نظر دور داشت . آن چه امروزه براي نظام اسلامي حائز اهميت است ، اتخاذ سياست ها و روش هايي است که فعاليت کليه نهادها            را در جهت ارتقاي جايگاه خانواده هماهنگ و تقويت کند و موانع کارآمدي را تا حد امکان از ميان بردارد. ( گیدنز ، 1373 ، ص 434 )

بحث و نتیجه گیری

خانواده ایرانی در دهه های اخیر، همچون بسیاری جوامع دیگر، در معرض تحولاتی مهم بوده است. افزایش سن ازدواج، افزایش تمایل به تجرد و تک زیستی، تغییر نگرش ها که به تردید در ضرورت تشکیل خانواده به عنوان مسیر تکاملی در زندگی منجر شده است، افزایش تخاصمات خانوادگی و طلاق، کم شدن روحیه سازش پذیری و ضعف کارآمدی خانواده در تنظیم رفتار جنسی، حمایت و مراقبت، کنترل و نظارت، ایجاد آرامش روانی و ارضای نیازهای عاطفی، جامعه پذیری و پروش معنوی از معضلات مهم خانواده ایرانی است.حل مشکلات زنان و نظام خانواده ها ، تنها در پرتو تلاش علمی اندیشمندان و با مبنا قراردادن کتاب آسمانی و سیره نبوی امکان پذیر است. اما در مراجعه به متون مقدس، این بار، به جای توقف بر نصوص و یا اکتفا به فتاوای فقهای عظام، لازم است در عین پذیرش آن، به فضای نظریه پردازی علمی قابل استناد به وحی پای نهیم و پایه های محکمی برای سیاستگذاری و برنامه ریزی کلان مبتنی بر انگاره های اسلامی بنا کنیم. این حرکت ارزشمند گرچه از پرسش گری و نقد انگاره های موجود آغاز می شود اما می تواند نگاه جامعه علمی را به سمت نگرشی نوین معطوف نماید؛ نگرشی که ضمن توجه به کارآمدی و حجیت، با رویکردی خانواده گرا، هم به حل معضلات اجتماعی می اندیشد و هم داعیه دفاع از زنان را در سر دارد. تنها با چنین رویکردی است که می توان به اصلاح جامعه و حل مشکلات زنان امیدوار بود. امید است شناخت دقیق آسیب های در مورد زنها و نظام خانواده و عوامل ایجاد کننده آن برنامه ریزان را برای کمک موثر یاری دهد .

منابع و ماخذ

ـ ــــــــ سند چهارمین کنفرانس جهانی زن (کار پایه عمل) و اعلامیه پکن، ترجمه: علی آرین و علی میرسعید قاضی، تهران، دفتر امور زنان در نهاد ریاست جمهوری، 1375.

مرتن، رابرت ، مشكلات اجتماعي و نظريه هاي جامعه شناختي، ترجمه نوين تولايي، انتشارات اميركبير، 1376 .

رفيع پور، فرامرز، آنومي يا آشفتگي اجتماعي، انتشارات سروش، 1378

ويليام، جي، گود، خانواده و جامعه، ويدا ناصحي، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 1352

مساواتي، مجيد، آسيب شناسي اجتماعي ايران ـ جامعه شناسي انحرافات، 1374

بيرامي، منصور، خانواده و آسيب شناسي آن، انتشارات آيدين، 1378

آزاد، تقي، بررسي مسائل اجتماعي، نشر جهاد دانشگاهي، 1377

گيدنز، آنتوني، جامعه شناسي، ترجمه منوچهر صبوري، نشر ني، 1373

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Abstract

If you believe that the era of globalization, one of the trenches of resistance and border family values and family can be efficient, especially with the promotion and the role of women, social development and Favor of the historical development of human values and concepts of the eternal order, and the Islamic system with pathological look on his past performance, and optimal way to improve family Its functions to find Family charter, modifying patterns of social participation Educational reform, reform of social and cultural patterns, strengthening the focus of special attention and counseling judiciary The basic strategies for improving the status of reform And family status in society. The only part of what was said the important thing about the efficacy of family crisis ahead is inconsistent. Undoubtedly, the efforts of Muslim scholars and thinkers of the country, to usher in prosperity and efficiency over the past We are facing what the concern is that it adds to a family concern since none of the research institutions, experts, policy and planning in particular Has become This is followed by questions Why women and the family system in contemporary societies Gradually loses its status and importance Why family functions gradually more pale Is and why families are easily prone to instability and dozens of other questions .

 

Keywords: pathology - Woman - family - contemporary societies