آرشیو پرسش و پاسخ ها: خواستگاری و ازدواج

مخالفت والدین در ازدواج

اگر دختر و پسری بخواهند با هم ازدواج کنند و والدین آنها  مخالف باشند، باید چکار کنند؟

پاسخ – اگر والدین شما دلیل منطقی و موجهی برای مخالفت ازدواج شما داشته باشد به تجربیات آنها اعتماد بکنید . آنها دل سوز شما هستند و تجربیات بیشتری نسبت به شما دارند . آنها نمی خواهند که رنج شما را ببینند . حالا اگر آنها با دلیل منطقی و موجه مخالفت نمی کنند ، پیشنهاد من در این موقعیت ها این است که جوانان یک کسی را که یک نفوذ معنوی در پدر و مادر داشته باشد مثل پدر بزرگ و مادر بزرگ چون آنها معمولا روی والدین شما نفوذ دارند . در بعضی مناطق پدر و مادر خیلی نفوذی ندارند ولی برادر بزرگتر نفوذ دارد که این فرد عموی شما می شود ، آنها را واسطه بکنید تا نظر پدر و مادر شما را جلب بکنند . نهایتا اگر آنها بدون دلیل منطقی مخالفت کردند و فرد ذی نفوذ هم نتوانست اثری بگذارد ، علی رغم مخالفت آنها شما ازدواج نکنید . چون آنها می خواهند از شما حمایت های مادی و معنوی بکنند .شاید شما بگویید که ما نیازی به حمایت های مادی و معنوی آنها نداریم . توفیقات الهی مهم است . اگر آنها راضی نباشند و شما به رغم میل باطنی آنها ازدواج کنید ، توفیقات الهی از شما سلب بشود .سعی کنید رضایت آنها را جلب بکنید . اگر خانواده ها راضی نباشند بویژه خانواده ی آقا پسر ، مخصوصا اگر مادر و خواهر آقا پسر راضی نباشد معلوم نیست که زندگی شما به سامان برسد . زندگی شما خیلی سخت می شود . الان فرض این است که شما ازدواج کرده اید و مادر و خواهر آقا پسر راضی نیستند . اینها مادر شوهر و خواهر شوهر هستند  و خانم شما که عروس است بطور طبیعی دوست دارد که مورد توجه مادر شوهر و خواهر شوهر باشد . عروس دوست دارد که مورد توجه مادر شوهر باشد ، مادر شوهر او را تحویل بگیرد ، در محافل او را معرفی کند ،  او را کنار خودش بنشاند و نگاه محبت آمیز به او داشته باشد ،اینها برای عروس خانم مهم است . ایرلندی ها ضرب المثلی دارند که اگر زن ها را به دو نیم کنی برایشان  آسانتر است از اینکه به آنها بی اعتنایی کنید . زن دوست دارد مورد توجه باشد .در اینجا مادر شوهر و خواهر شوهر توجه نمی کند و دختر خانم رنج می برند و خودش ناراحت است . الان شما محفلی رفته اید و مادر شما به خانم بی توجهی کرده است ، وقتی خانم به خانه می آید معمولا شکوه و گله می کند . من به دخترخانم های عزیز می گویم که شما فکر نکنید که اگر شما از خواهر و مادر او شِکوه کنید ، از شما صد درصد از شما حمایت می کند و می گوید که بله حق با شماست . بالاخره او نسبت به مادر و خواهرش تعصب دارد . خیلی انسان فرهیخته ای باشد یک بار از شما حمایت می کند ولی بالاخره از مادر و خواهرش حمایت می  کند و زیر پا نمی گذارد و آنها را طرد نمی کند . خیلی بخواهد مدیریت بکند می گوید که خانم من را در این کارها دخالت نده ، این دعوای خانم هاست و  خودت یک جورهایی آن را حل کن . آن روزی که تو با من ازدواج کردی می دانستی که مادر من راضی نیست و می دانستی که مشکلات دارد و حالا باید تحمل کنی . و چند سال مدارا کنی تا بتوانی دل آنها را بدست بیاوری . اگر خیلی اهل مدیریت بالا باشد این را می گوید . اگر متعصب باشد ، اگر در درگیری ها حق با شما هم باشد طرف مادرش را می گیرد و زندگی این جوری خراب می شود . خیلی ها فکر می کنند که وقتی می خواهند طلاق بگیرند اول داستان به دادگاه می روند ولی این جوری نیست . داستان ازهمین جاها شروع می شود . ما این مسئله را در حد پایین تری برای دامادها داریم . الان پدر دختر خانم راضی نیستند و آنها این ازدواج را بر آنها تحمیل کردند . پدر دختر خانم داماد را دوست ندارد . او را تحویل نمی گیرد و باز همان اتفاق     می افتد . الان دامادها یک پیش فرض هایی راجع به مادر زن دارند که غالبا هم غلط است که مادر زن می خواهد در زندگی من دخالت کند . حالا اگر مادرزن این داماد را قبول نداشته باشد ، پیش فرض ها و ذهنیت ها خیلی بیشتر می شود . جوانان عزیز اگر می خواهید در زندگی سعادتمند بشوید و توفیقات الهی شامل حال شما بشود این کار را نکنید و جلوی مشکلات هم گرفته خواهد شد . من از پدرها و مادرها می خواهم که سخت گیری نکنند . اگر ازدواج فرزند شما اصولی شکل گرفته و هر دو همتای هم هستند و عاقلانه هم همدیگر را پذیرفته اند و مانعی هم نیست ، بعلل واهی ، غیر منطقی ، علتهای کم اهمیت و سلیقه ای می گویند که ما دوست نداریم و علتی هم نداریم . گاهی علتهای نفسانی هم دخالت دارد . خودبینی ها و خودخواهی ها گاهی مخالفت باعث می شود . من خواهش می کنم به این علل واهی مخالفت نکنید . پدر دختر می گوید که حرف مرد یکی است . من از حرفم کوتاه نمی آیم . من اعتقاد دارم که حرف دو تاست و حرف نامرد یکی است . حالا جایی حرفی زده و الان به این می رسد که حرفش اشتباه بوده است . باید بیاید و اعتراف به اشتباهش بکند . تعصب چیز جالبی نیست . در دین هشدارهایی در مورد اشکال تراشی در ازدواج دارد . دین ما بیشتر می گوید که وصلت ایجاد کنید . داریم بهترین واسطه گری ، واسطه گری در ازدواج است . پیامبر فرمود : کسی که مقدمات ازدواج دو نفر را فراهم می کند خداوند هوریه های بهشتی را به ازدواج او در خواهد آورد و به ازای هر قدم و هر سخن او ثواب یک سال عبادت را برای او می نویسند . خواهش می کنم بی دلیل مخالفت نکنید . حالا اگر پدر و مادر به این رسیدند که این ازدواج غلط است . الان خانم و آقا عاشق شده اند ، کر و کور شده اند و همتای هم نیستند و آنها یقین دارند که این ازواج کاملا غلط است و آنها با هم سنخیتی ندارند . اگر با هم ازدواج بکنند نابود هستند  . یا باید تا آخر عمر بسازند و بسوزند یا      نتیجه اش طلاق می شود . در  اینجا نظر من این است که تا جایی که راه دارد و در توان آنها است مخالفت کنند . زیرا آنها الان کر و کور هستند و وقتی بهم برسند چشمهایشان باز می شود وصال مدفن عشق است .می بینند به درد همدیگر نمی خورند و در موادری این جوان از خود پدر و مادر گله می کند . می  گوید : من عاشق بودم ، کور بودم شما چرا جلوی من را نگرفتی ؟ اگر این جوری باشد مخالفت اشکالی ندارد . اگر دراینجا شک و تردیدی هم وجود داشت انسان مشاوره می کند .
(25 رای)
این مقاله مفید بود
این مقاله مفید نبود

این قسمت مخصوص ثبت نظر کاربران در خصوص سوال پرسیده شده میباشد. لطفا از ثبت سوال جدید در این بخش خودداری فرمایید. برای ثبت سوال جدید از گزینه "ارسال سوال" استفاده نمایید. بدیهی است به سوالاتی که در این صفحه پرسیده شود ، پاسخی از طرف سایت داده نخواهد شد.
نظر (11)
arman
۰۶ فروردین ۱۳۹۵ ساعت۱۳:۵۸
درصورت مخالفت شدید و بدون مطرح کردن دلیل از جانب خانواده دختر با وجود رضایت دختر، تکلیف و وظیفه هر طرف چیست؟
مصطفی
۱۸ آبان ۱۳۹۶ ساعت۱۰:۲۱
احترام به والدین واجب؟ درست
حالا گناه ما چیه؟ مگه ما جوونا آدم نیستیم؟
پدر دختر چون فقط دلش نمیخواد، میگه نه
مادوتا که میخوایم همو، 3ساله هر توهینی و بی احترامی ای رو تحمل و سکوت میکنیم
حالا حتما ما باید یه اشتباه فاحش کنیم تا همه بیان بره کمک؟
تا مثل بچها لج نکنن؟
ماشین خونه پول و همه چی دارم
میگم مشکلتون چیه؟
پدر محترمشون فقط میگه "من دلم نمیخواد"
حق داریم خطا کنیم؟
کانیا
۲۰ فروردین ۱۳۹۷ ساعت۱۰:۳۰
با نظرت موافقم . نظر پدر و مادر جای خود دارد . ولی نظر دختر و پسر هم مهمه . منم ۷ ساله که یه نفرو دوست دارم ولی خونوادم مخالف ازدواج ما هستن سر چیزی که اصلا قانع کننده نیست و ما باهم سر اون موضوع مشکلی نداریم . به نظر من تو این شرایط اگه دختر یا پسر دچار گناه بشن مقصر پدر و مادر هستش که راه ازدواج فرزندان رو مشکل میکنن
حصارکی
۱۹ آبان ۱۳۹۶ ساعت۱۳:۳۲
با سلام
در پاسخ به دو مورد نظر بالا
دوستان عزیز متن بالای نظرات پاسخی پخته و منطقی به سؤال شما عزیزان داده است شاید به دقت مطالعه نکرده‌اید.
من وقتی این پاسخ را مطالعه کردم خاطره‌ای از یکی از اقوام نزدیک خودم یادم افتاد مربوط به ده سال قبل است این جوان دلباخته یک دختری که در خیابان دیده بود شده بود. یک دل نه صد دل عاشق بود، چنان شیفه شده بود که می گفت یا او یا خود کشی؛ پدر و مادری دلسوز و فهمیده ای دارد وقتی از وضع خانواده دختر جستجو کرد به نتیجه خوبی نرسید و مخالفت کرد. ولی گویا مرغ یک پا دارد! من و دیگران نصیحتش کردیم اما نشد که نشد.
این ازدواج صورت گرفت کم کم پای یک بچه به میان آمد و از همان اوایل ازدواج کم و بیش بین این جوان دو عاشق پیشه شکر آب شد و گاهی با وساطت و نصیحت مشکل فرو کش می‌کرد. تا اینکه یک روز کاسه صبر هردو لبریز شد و کارشان به متارکه کشید و در این بین بچه بی گناه پس از تحمل سالیانی بی پدری و در بدری! اکنون زیر دست نا پدری قرار دارد.
یک روزی به آن جوان مغرور و عاشق پیشه گفتم چی شد؟! تو که می گفتی یا فلانی را برایم بگیرید یا خود را خواهم کشت؟!!
به نظرتان در در پاسخ چه گفت؟!! «من کور بودم !چرا پدرم رضایت داد او باید مقاومت می کرد!!!!! ( همان پاسخی که در نوشته بالا آمده است!!!)
این پسر آینده خوب و درخشانی داشت و پدرش برایش آرزوهای بزرگی داشت!! ولی الآن انسانی است پژمرده، سرخورده و مفلوک که دل انسان برایش می سوزد. و همه آرزوهایش را با یک تصمیم غلط و لجبازی بیجا از دست داد.
اینجاست که جایگاه پدر و مادر در تعیین همسر آینده چقدر مهم نشان می دهد و به صورت سنتی دیرینه در بین فرهنگ‌ها دست به دست می چرخد و هر کس از آن پیروی نکند به سختی تنبیه خواهد شد و زمانه اورا متوجه خواهد کرد. بی مورد نیست که در مثل‌ها آمده است: « آنچه را جوان در آینه نمی بیند پیر در خشت خام می بیند.»

عزیزان من؛ متن بالا گویای این است که نویسندة آن انصافا شخصی پخته و با تجربه بوده است و عین حقیقت را گفته است ولی چون در حال حاضر بعضی افراد پرده جلوی چشم حقیقت بینشان را گرفته است نمی خواهند آن را قبول کنند. این افراد اگر الان نخواهند حقیقت را بپذیرند خدای ناکرده بزودی مثل این آقایی که خاطره اش را گفتم حقیقت تلخ را تجربه خواهند کردو پشیمان خواهند شد و لی افسوس که دیگر دیر شده است و آب رفته به جوی باز نخواهد گشت.
مصطفی
۲۹ آبان ۱۳۹۶ ساعت۱۹:۲۹
عزیز دل
بره ماهم بگن بنا به فلان دلیل، انتخابم اشتباهه
منم میگم چشم
پدر دختر فقط لج کرده میگه دلش نمیخواد، همین
حالا چکنم؟
بازم صبر؟
امید
۱۴ دی ۱۳۹۶ ساعت۲۰:۲۲
مطالب بالارو کاملا مطالعه کردم.من یه جوون 28 ساله هستم.پدر ندارم،یه مقدار از ارثیه پدریمو بنا به اشتباه چند سال پیش از دست دادم.الباقی رو هم زدم به نام مادرم.تا 6ماه پیش مادرم مجبورم میکرد ازدواج کنم.6ماه پیش یه دختری رو خودش دید و خوشش اومد.منم بعد دیدن ازش خوشم اومد و با اطلاع مادر هامون با هم صحبت کردیم و آشنا شدیم.به حدی که الان تصمیم گرفتیم ازدواج کنیم.با پدر این خانم هم صحبت کردم.رضایتشونو گرفتم.الان مادرم زده زیر همه چی.میگه برات زوده.میگه تو هیچی نداری.الان که هم وابسته شدم و هم یکیو وابسته خودم کردم.چه غلطی کنم؟جواب پدر و مادرشو چی بدم؟جواب دل خودمو چی بدم؟این بی انصافی نیست؟
جوابگو
۱۷ دی ۱۳۹۶ ساعت۰۶:۳۴
دوست عزیز امید
شما اگرچه در ازدواج نیاز به اجازه مادر نداری ولی راضی کردن ایشان بهتراست توصیه میشه با منطق و مهربانی با مادرت حرف بزن اگر دلیلش منطقی و مستدل بود بهش عمل کن وگرنه ایشان رو متقاعد کن تا با ازدواج شما موافقت و اسباب ومقدمات کار را فراهم کند
مريم زندي
۰۴ خرداد ۱۳۹۷ ساعت۱۳:۳۵
با سلام در قرن حاضر اين يك معضل است كه نتوانيم خودمان را به روز رساني كنيم مسايلي كه در كل دنيا به راحتي حل ميشود در كشورهايي مثل ايران كه بسيار تعصبي و سختگيرانه برخورد ميشود تبديل به فاجعه ميشود .
من معتقدم كه دو نفر آقا و خانم كه قصد ازدواج دارند بايد بعد از گذراندن مدت زمان لازم براي شناخت همديگر و پذيرفتن شرايط همديگر يعني تفاهم حداكثري ( چون هيچگاه تفاهم صد درد صد حاصل نميشود) بايد بتوانند به راحتي به خانواده ها اطلاع دهند و با دلخوشي زندگي خود را شروع كنند و خانواده نيز بدون هيچ دخالت و اعمال نظري آنها را از نظر عاطفي حمايت كنند، اغلب مشكلاتي كه زوج ها در زندگي پيدا ميكنند بخاطر رفتارهاي خانواده هاست كه خود را صاحب اختيار و داراي حق ميدانند كه در هر لحظه اي كه باب ميلشان نبود و يا احساس كردند كه كوچكترين حقي از فرزندشان ضايع ميشود به راحتي دخالت ميكنند فارغ از اينكه اين دخالت چه عواقبي ميتواند داشته باشد و اگر كمي خودخواهي ها را كنار بگذارند ميتوانند در مسايل بين دو نفر دخالت نكنند و اجازه دهند كه هر زوجي در آرامش كامل مشكلات خود را حل كند و با حضور خود مسايل را سختتر نكنند .
از گروه هاي مشاور زحمتش انتظار داريم كه در اين زمينه سنتهاي قديمي و بلااستفاده را كم رنگتر كنند و روي فرهنگسازي خانواده ها و بزرگترها كار كنند تا كمتر شاهد طلاق ها و جداييها بخاطر دخالتهاي بزرگترها باشيم .
زندگي هاي سنتي كه همين خانواده ها رقم ميزنند اغلب دچار طلاق عاطفي هستند پس بهتره به راه حلهاي كامل و جامع در زمينه ازدواج برسيم چون اصل ازدواج چه سنتي و چه مدرن تلفات دارد فقط با اين تفاوت كه كساني كه سنتي ازدواج ميكنند كمتر در آمار طلاق رسمي قرار ميگيرند و بيشتر دچار طلاق عاطفي ميشوند و زن بعد از مدتي در كنج خانه فراموش ميشود كه اين طلاق به مراتب دردآورتر و مخرب تر از طلاق رسمي ميباشد . اين افراد بخاطر سنت صدايشان درنمياد و هر تحقيري را ميپذيرند . پس فقط در مورد مشكلات ازدواجهاي مدرن كه بدون رضايت والدين ميباشد داد سخن سر ندهيم زيرا به همان اندازه يا حتي بيشتر ازدواجهاي سنتي جامعه ما نيز مشكل دارند . با تشكر از اين سايت
فاطمه
۰۶ تیر ۱۳۹۷ ساعت۱۹:۴۱
سلام دوستان من دختری هستم 20ساله وقتی16سال داشتم پسر عمه مادرم به خواستگاری من اومد اما پدرم بنا به مشکلات مالی و نداشتن کار راضی به ازدواج با ایشان نشد و همچنین چون این فرد از اقوام مادرم بود پدرم راضی به این ازدواج نیس ما علاقه ی زیادی بهم داریم و انتخاب ما از روی عقل و منطق بوده ایشان ازنظر اخلاقی بسیار ادم درستکار و خوش قلبی هستن در حال حاضر هم مشغول به کشاورزی و کار ساختمانی هستن اما پدرم بخاطر مشکلات قومی و طایفه ای که با این خانواده دارد به هیچ عنوان راضی نمیشود و حتی راضی به مرگ من شده .خانواده پسر کاملا راضی هستن اما از بی احترامی های پدر و مادرم خسته شده اند و دیگر تحمل این بی اعتنایی ها و بی احترامی ها را ندارند.از شما خواهش میکنم منو راهنمایی کنید چرا ما باید قربانی خودخواهی والدین شویم اگه راهی هس کمکم کنید
طاهرزاده
۰۹ تیر ۱۳۹۷ ساعت۰۷:۲۹
باسلام به خواهر گرامی فاطمه ؛
خانم فاطمه نوشته شما گویای علاقه و انس و الفت شما به پسرعمه مادری است و مخالفت خانواده مخصوصا پدر شماست خواهر گرامی از آنجا که خدای متعال اجازه پدر را برای عقد دختر کم تجربه شرط صحت قرارداده و با توجه به نوشته بالا این اجازه ناشی از تجربیات یک عمر زندگی و پختگی پدر است باید آن را پذیرفت ولی گاهی میشود که این مخالفت پدر ناشی از تجربیات و پختگی نیست بلکه بدون دلیل و کاملا شخصی و لجبازی است که در اینصورت اگر پدر دلیل منطقی و مستدل برای مخالفتش نداشته باشد و خواستگار هم فردی متدین و با کمال و انسان درستی باشد که در این حالت ولایت پدر طبق فرمایش پیامبر
وائمه ساقط میشود و اجازه او برای عقد دختر شرط نیست و ابتدا دختر میتواند در مقابل پدر بطور منطقی میل و رضایت خود را اعلام و از خواسته خود دفاع کند ودرصورت زیر بار نرفتن پدر میتواند بدون اجازه پدر ازدواج کند که خود این ممکن است حمایت های مالی وخانوادگی پدر را از دختررا قطع کند که باید هم دختر هم پسر و خانواده باین نکته توجه داشته باشند
مشاور ازدواج
۱۳ فروردین ۱۳۹۸ ساعت۱۷:۰۰
در مورد دلیل مخالفت خانواده با ازدواج خود صحبت کنید
برقراری ارتباط مؤثر پایه و اساس دستیابی به یک ازدواج موفق را شکل می‌دهد که شامل کیفیت رابطه شما با خانواده تان نیز است. به‌صورت خصوصی با خانواده خود صحبت کنید و در مورد نامزد تان از آن‌ها نظرخواهی کنید. آن‌ها یک دنیا حرف برایتان دارند که می‌توانید بشنوید و از تجربیات آن‌ها در ازدواج خود استفاده کنید. همچنین در هنگام صحبت با خانواده فرصت توضیح دلایل علاقه خود به نامزدتان را پیدا می‌کنید و از آن‌ها می‌خواهید که به شما برای ازدواج با این شخص فرصت بیشتری بدهند.

به خانواده خود بگویید چقدر نامزد تان ازلحاظ عاطفی و روحی مراقب شماست و در مورد اوقات خوشی که باهم داشتید و اینکه چگونه از شما حمایت می‌کند با آن‌ها صحبت کنید. تمامی مسائل را برای آن‌ها بازگو کنید و به نگرانی های آن‌ها در مورد این ازدواج پاسخ دهید. این روند شاید دیدگاه منفی و اشتباه آن‌ها را نسبت به نامزدتان تغییر دهد.

یک قدم به عقب بازگردید
اگر خانواده مخالف ازدواج شما با نامزدتان هست بهتر است به گذشته بازگردید و دلیل این مخالفت را بررسی کنید. آیا خانواده در نامزد شما چیزی دیده که شما به دلیل احساس عشق به او از مشاهده آن‌ها عاجزید؟ شاید همسر آینده شما فردی کنترل گر ، معتاد، بیکار، خسیس ، چشم چران و دروغگو باشد. شاید نشانه‌های بدی وجود دارد که شما نسبت به آن‌ها بی‌اهمیت یا بی‌اطلاع هستید. به‌هرحال نگرانی پدر و مادر نسبت به فرزند خود برای ازدواج امری طبیعی است. گاهی آن‌ها بر اساس تجربه خود از زندگی چیزهایی می‌بینند که شاید شما به دلیل تجربه ناکافی قادر به درک آن‌ها نیستید. شاید برای دستیابی به یک ازدواج موفق لازم است از تجربه خانواده یا مشاوره ازدواج بهره بگیرید.
http://moshaverebama.com/family-disagreement-with-marriage/
ارسال یک نظر جدید
 
 
نام کامل :
پست الکترونیک :
نظر:
تأیید کد امنیتی 
 
لطفا متنی را که در کادر زیر می بینید وارد نمایید